به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در رابطه با بررسی جنبش دانشجویی در شرایط فعلی و اینکه نگاهش به آینده چگونه باشد، ما باید تغییر و تحولات تاریخ جنبش دانشجویی را بازخوانی کنیم. وقتی به فضای قبل از انقلاب نگاه میکنیم میبینیم که اصلیترین شاخص جریانهای دانشجویی -چه جریانهای چپ، چه جریانهای مسلمان، و چه جریانهای ملی و مایل به لیبرال- این بوده که بالاخره کم یا زیاد با نظم موجود و با سلطنت پهلوی مخالفت داشتند. البته لیبرالها در برخی موارد سازش هم داشتند، اما جریانهای چپ و اسلامی یک تضاد بسیار بزرگ و ریشهای را با سیستم دارا بودند و اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، براندازی پهلوی و بر هم زدن نظم موجود نقطهی کانونی و هدف اصلی جریانهای دانشجویی به طور عمده در سالهای قبل انقلاب بوده است. این یعنی یک رویکرد سلبی و تلاش برای نه گفتن به وضع موجود و تلاش برای بر هم زدن این نظم.
بعد از انقلاب عملا این مسئله یک حالت معکوس پیدا میکند؛ اگر توجه کنیم میبینیم که همان دانشجویان مسلمانی که قبل انقلاب دستگیر و شکنجه میشدند و در دانشگاه علیه رژیم پهلوی تظاهرات برگزار میکردند، بعد از سال ۵۷ به اصلیترین جریانهای حامی نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی تبدیل میشوند، که خودشان را کاملا در روی کار آوردن نظام جمهوری اسلامی و از بین بردن رژیم پهلوی دارای نقش محوری میبینند. اگر با فعالان دانشجویی آن زمان، که الان شاید نگاههای متفاوتی با هم داشته باشند، صحبت کنید، حرف همهشان همین است. لذا میبینید که بسیاری از کارهای اجرایی و عملیاتی در ابتدای انقلاب را همین دانشجویان انجام میدادند. مثال بارز آن میتواند جهاد سازندگی و زمینههای مربوط به آن باشد. بسیاری از کارهایی که در قالب جهاد سازندگی صورت گرفت، از جمله کشاورزی و نهضت سوادآموزی بر عهدهی دانشجویان بود. بعد از آن هم که به دوران جنگ و دفاع مقدس میرسیم میبینیم که بسیاری از فعالان تشکلهای دانشجویی از جمله انجمن اسلامی که آن موقع اصلیترین تشکل دانشجویی بود، در جنگ به شهادت رسیدند. از جمله شهید همت، شهید علمالهدی و شهید وزوائی. خیلی از دانشجویان تحصیل را رها کردند و به جبههها رفتند و این نشان میدهد که چه پیوند عمیقی میان تشکلهای دانشجویی برقرار بود.
انقلاب فرهنگی، اهمیتش کمتر از تسخیر لانهی جاسوسی نبود
حالا یک نکتهی اساسی و مهم وجود دارد؛ در سالهای اول انقلاب دانشجویان با وجود اینکه رویکرد حمایتی نسبت به جمهوری اسلامی داشتند، دست به کارهای سلبی هم میزنند؛ مثلا ماجرای تسخیر لانهی جاسوسی. کاری که سلبیبودنش کاملا مشخص است و دانشجوها تشخیص میدهند که سفارت آمریکا را بگیرند، و بعدا هم از طرف امام تشویق میشوند. یا اتفاقی مثل انقلاب فرهنگی، که شاید اهمیتش کمتر از تسخیر لانهی جاسوسی نبود. اقدامی که در آن دانشجویان تلاش میکنند تا به فضای آلوده و نامناسبی که دانشگاه از جهتهای زیادی دچارش بوده، با تعطیلی دانشگاه و تصفیهی اساتید ضدانقلاب و برخی دانشجویان در این مدت تعطیلی رسیدگی کنند و فضای جدیدی را ایجاد نمایند.
اقدامات سلبی دیگر جوابگو نیست
اتفاقاتی هم در دههی ۷۰ میافتد؛ از جمله ماجراهای مربوط به دوران دولت آقای خاتمی و رویداد کوی دانشگاه و همچنین روند تغییرات دفتر تحکیم وحدت. در برابر تحکیم وحدت به تدریج تشکلهای دیگری شکل میگیرد مانند بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی، جنبش عدالتخواه دانشجویی و یا انجمن اسلامی دانشجویان مستقل.
تجربهی این دگرگونی ها در چهار دههی بعد انقلاب نشان میدهد که اقدامات سلبی دیگر امروز جوابگو نیست و اولویتهای مهمتری وجود دارد. به نظر میرسد آن مسئله اصلی که اکنون جریان دانشجویی باید برای آینده نیز در نظر داشته باشد و یک اولویت اساسی حساب میشود، این است که ضمن مطالبهی تخصصی در زمینههای گوناگون، برای مشکلات کشور در حوزههای گوناگون فکر و برنامه داشته باشد. یعنی فراتر از مطالبهی لازم از افراد و دستگاههای مختلف و یا برگزار کردن چند اردوی تشکیلاتی که البته در جای خود باید باشد، اما آن چیزی که میتواند جنبش دانشجویی را در جایگاه واقعی خود قرار دهد، این است که نسبت به حل مشکلات ریشهای کشور راهکارهای تخصصی ارائه دهد. این نسبت به اقدامات سلبی قبل و بعد انقلاب کار بسیار سختی است. اینجا دیگر مسئله فرق میکند و شاید جوّ عمومی و هیجانی دانشگاه همراهی کمتری در این زمینه داشته باشد. یعنی اینکه من دانشجو خودم را بگذارم جای یک مسئول، و تلاش کنم در زمینهای تخصصی راهکارهای سلبی و ایجابی ارائه کنم. برای این مسئله باید زحمت کشید، باید ساعتها در تشکل دانشجویی وقت گذاشت و دیگر جذابیتهای زودگذر از بین میرود.
تشکل ها به دنبال مطالبه تخصصی باشند
ابتدا تشکل دانشجویی باید در مسئلهی مورد نظر به تخصص و کارشناسی برسد و سپس در صورت لزوم از طریق فضای مطالبه و جلسه با مسئولان اقدام کند. البته اولویتها بسته به تشخیص تشکل دانشجویی دارد و ممکن است در هر تشکلی فرق کند.
این مطالبهی تخصصی صرفا محدود به بیانیه و یا نشریهی دانشجویی نیست؛ این یعنی من به عنوان تشکل دانشجویی میخواهم از جایگاه حقوقی این تشکل استفاده کنم و از وزارتخانه و مقام مسئولی که در موضوع مربوطه دخیل است تا حدی مطالبه کنم که یا او من را قانع کند و به کمکش بشتابم، یا من او را قانع کنم و او از من کمک بگیرد. ممکن است هیچکس، دیگری را قانع نکند، اما من از طریق دستگاههای دیگر به آن فرد و دستگاه مسئول فشار میآورم تا اتفاق سلبی و ایجابی که برای حل مشکل کشور در آن حوزه لازم است، اتفاق بیفتد. مثلا فرض کنید که یک تشکل دانشجویی به این نتیجه میرسد که ما باید در حوزهی کشاورزی تغییر رویکرد بدهیم تا بتوانیم صادرات را بیشتر کنیم و در عین حال افزایش کشت داشته باشیم و... ؛ خب اینجا اگر تشکل به یک سلسله راهکارهایی رسید که اجرای آن میتواند مشکلی را از کشور حل کند، باید مثلا با کمیسیون کشاورزی مجلس، با نمایندهها، با وزیر کشاورزی و با نهادهای مرتبط جلسه بگذارد و مطالبه کند؛ حرف بزند و حرف آنها را بشنود. هرکسی که مقداری کار دانشجویی کرده باشد میداند که چقدر در این کشور نهادها و دستگاههایی وجود دارد که در حوزههای مختلف دخیل هستند، و اگر هیچکدام همراهی نشان ندادند، رسانه مطرح و قابل دسترسی است.
مسکن مهر ایده دانشجویان بود
شاید اگر از هر فردی پرسیده شود که در چهل سال پس از انقلاب، بزرگترین و بهترین کاری که برای تامین مسکن قشر ضعیف جامعه انجام شد چه بوده، هر انسان منصف و آگاهی میداند که جواب مسکن مهر است؛ مسکن مهر در دولت آقای احمدینژاد شکل گرفت و کارهای بزرگی انجام شد، و از این جهت باید خدا قوت گفت به رییس جمهور و وزیر مسکن و مجموعهی دولت که اراده کرد و این کار را انجام داد. به طوری که این طرح تبدیل به یک الگو شد و پس از سالها از آن به عنوان الگو یاد میشود. هم آقای روحانی بعد از شش، هفت سال به این نتیجه میرسد که طرح مسکن اجتماعی را با الگوگیری از مسکن مهر انجام دهد، هم آقای رئیسی ادعا میکند که میخواهد همان را ادامه دهد. اما ایدهی مسکن مهر و آن افرادی که حول وزیر وقت آن موقع این کار را انجام دادند، جمعی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بودند که در دورهی دانشجویی خود روی این موضوع کار کرده بودند. این دانشجویان در حوزه مسکن دغدغه داشتند، ایده داشتند، به صورت تخصصی کار کردند، و بعدا که دولتی همسو با خودشان شکل گرفت، وارد وزارت مسکن شدند و فرصت انجام کار پیدا کردند؛ این دانشجویان فرصتهای آزمون و خطا را انجام داده بودند و وقتی در دولت تاثیرگذار شدند شروع کردند به انجام کارشان. و در مجموع کاری تحت عنوان مسکن مهر را انجام دادند که اکنون یک الگو است.
اصلاحطلب و اصولگرایی که فعالیت دانشجویی ندارند، فرقی نمیکنند
یکی از علل اینکه بسیاری از مسئولین ما از اصلاحطلب تا اصولگرا بر سر کار میآیند و کارنامهی کاریشان فرقی با هم ندارد، این است که اساسا فعالیت دانشجویی جدی نداشتهاند؛ در محیطهای ایزوله بودهاند و بعد هم بر اساس یک سری ارتباطات و رانتها مقام و پستی به دست آورده، مانند قبلیها عمل کردهاند و رفتهاند. اما بچههای دانشجویی که فضاهای دانشجویی جدی را تجربه کردهاند و در حوزههای تخصصی کار کردهاند، وقتی که به جایگاه حکمرانی رسیدند، خبره و کارآمد شدند.
تجربهی سالهای اخیر نشان میدهد که در کنار رویکردهای انتقادی و سلبی، رویکرد ایجابی نیز بسیار مهم است و باید اولویت باشد و این رویکرد ایجابی زحمت دارد؛ هیجان و جذابیتش از رویکرد سلبی کمتر است و البته زحمتش خیلی بیشتر؛ فعالین دانشجویی باید روی این موضوع کار کنند و در رشتهها و دغدغههای تخصصی خودشان صاحبنظر و متخصص شوند. بی گمان این موضوع، آزمون و خطایی میشود برای روزی که همین دانشجویان بخواهند وارد فضای اثرگذاری جدیتر در کشور شوند که نتیجهاش هم، حل مشکلات کشور و مردم میشود.
امیرحسین ثابتی - فصلنامه دانشجویان مستقل